قاهره حدود 20 میلیون نفر نفوس دارد که با حساب خارجی ها یی که در این شهر اقامت دارند حدودا 25 میلیون می شود.
اثرات تمدن 7 هزار ساله ای که در آنجا آنقدر زنده هستند که با خودمان می گوییم:فرعون ها انگار نمرده اند و هنوز زنده هست.
در هیج جای دیگر از مملکت ها ی اسلامی ندیدم که اینقدر به تمدن عصر جاهلیت اهمیت داده شود و آن را حفظ کنند.
فراعنه و خدای خورشید یک سمبل است در آنجا. نمیدونم شاید تمدن ها ی که بعد از فتح بوجود امده نتوانستند به قدرت فراعنه برسند و همیشه آن دوران را با افتخار و حسرت زنده نگهمیدارند.
در دل شهر قاهره که همیشه فکر می کردم من که مردمان خیلی خوشی دارند از این که مظهر تمدن در جهان عرب هستند.اما من دیدم از این خبر ها نیست و صدا یی می امد به گوشم.فکر می کنم از دل سنگ ها بود این صدا همان سنگ ها یی که شاید تنها وزن داشتند.حتی از وسد مجسمه ی ابو الهول هم مثل این که صدا یی می آمد .حتی وقتی هم که از تونل کوچک هرم که مچاله شده گذاشتیم تا به قبر فرعون رسیدیم باز ان صدا بود فکر می کنم آن صدا ثدای برده ها ی بود در زمانی که خزینه ی نگهداری انسان ها کمتر از حیوان ها بود صدا ی ناله ی برده ها می آمد که هنوز از گذر گاه تاریخ شلاق می خوردند اشک می ریختند می مردند و لای سنگ ها ی حرم دفن می شدند و صدای ناله و نفرین انها بر فرعون ها تا ابد با گوش جان شنیدنی هست.
دوستنی که با ما بودند می گفت: روزی حسنی مبارک در سخنرانی برای مردمش گفته بود:"" شما مردمی بزرگی هستید با تمدن بسیار قدیمی.شما نوها ی فرعون ها هستید "" و مردم از این سخن اصیل(!) او خیلی خوشحال می شوند و او را با دست زدن تشویق جانانه ای می کنند.نمیدونم کجای این خوشحال شدن دارد بیشتربه تحقیر شباهت داشت.
من فکرم این است که از نظر سیاسی هنوز سیستم فرعونی در آنجا حاکم است و نمی تونم به یاد پیامبر موسی کلیم الله و موسی ها ی زمانه مثل حسن البنا، سید قطب، خانم زینب غزالی و شهیدی مثل خالد اسلامبولی نباشم و برای شادی روحشان صلوات می فرستم.
در خیابانی که فرعون معاصر انور سادات به دست مبارز شهید الخالد اسلامبولی و دوستانش کشته می شود اهرمی ساخته شده برای خاطره آن روز ها زنده باشد. روی آن هرم آیه ای که با موضوع شهادت نوشته شده. خیلی عجیب هست که بعضی ها ادم ها یی مثل انور سادات و صدام حسین که جان هزارن انسان را نابود کردند و مردم را فلاکت کردند با اسم شهید یاد می کنند.
از وسط این بناها ی تاریخی و هرم شکل رود نیل رد می شود و پای تخت بسیار دیدنی است.
ساختمان ها ی نظامی در همه جای شهر وجود دارد و برای همین عکس گرفتن خیلی خیلی سخت هست و غیر ممکن.در جاها ی هم که نظامی نیست باید اجازه بگیریم.نمیدانم ولی من احساس کردم مردم خودش هم زیاد از عکس گرفتن استقبال نمی کنند. در داخل شهر در ادارات خیلی از سربازان ها برای کار استفاده می کنند.من در مصر فهمیدم که مدت سربازی در آنجا 3 سال هست و دولت از این سرباز ها کار های اداری بدون مزد می خواهد تا در بود جه مملکت کمک کند. روبرو ی هتل ما یک مدرسه و یک فضای نظامی و یک مسجد بود و وقت نماز مردم و نظامی ها در کنار هم در صف نماز هستند.
به سوی غزه و رفح
مردم ستمدیده ی، فداکار ، مقاوم،مبارز غزه که در محاصره هستند هم از طرف نیرو های اشغالگر سختی دارند و هم به خاطر این که دولت مصر هم مرز ها را به روی آنها بسته خیلی مشکل دارند.
به خاطر نبودن غذا و دارو نوزاد ها و بچه ها و مریض ها محکوم به مرگ بودند. به خاطر این سیاست وحشی دولت مصر خیلی مردم غزه جان دادند.و می گفتند که در آن زمینی که سختی خیلی فشار می آورد یک گروه مبارز دیوار مرزی را خراب می کنند و نصف مردم غزه در مدت 4 یا 5 روز به محله عریش که 40 کیلو متر با رفح دوری دارد می روند و احتیاج خود را تهیه می کنند.
رفح یک سرزمین کوچکی بود که مرز از وسط آن عبور می کرد. نصف رفح خاک مصر هست و نصف بعدی غزه هست..کنار دیوار مرزی محله ها یی وجود دارد. در کنار سیم ها ر خار دار می شود بچه ها ی فلسطینی را دید که با بازی مشغول بودند.
مردم عریش عموما به مردم غزه که این طرف آمدهاند با مهربانی کمک می کنند و انها را مثل مهمان پذیرایی می کردند. در کنار این منظره ی زیبای هم کاری و کمک انسانی انسان ها یی هم بودند که از ای فرصت استفاده می کردند و بیکار نمانده بودند.احتیاجات اصلی و مواد خوراکی را به مردم محتاج و بی جاره با قیمت خیلی زیادی می فروختند. شکر که در مصر 3 جنیه قیمت دارد این انسان ها ی سنگ دل به 25 جنیه می فروختند.که واقع با دیدن این منظره ها و این که این مردم ناچا با هر قیمتی که هست مجبور بودند خرید کنند قلب انسان را درد می آورد و ما را هم خیلی ناراحت می کرد.
بعضی سندیکا ها و تشکیلات خصوصی فعالیت ها یی برای کمک به غزه دارند.اما سیاست ها ی غلط مصر که نفع آمریکا و اسراییل در آن بود کمک ها ی رسیده را به مردم محتاج نمیداد. در قاهره که بودیم گروهی که در کنار ما بودند از این که ما می خواستیم به مرز برویم درست نمیدانستند ولی ما برای همین آمده بودیم برای کمک و وقتی به عریش رسیدیم دیدیم که انبار ها پر هست اما مصر مرز را بسته بود و کمک ها به دست غزه نمی رسید.و کمک ها ی دارو یی را که ما اورده بودیم قبول نمی کردند و می گفتند که در انبار جای خالی نیست.
ما واقعا دیدیم مردم غزه و مردم مصر همدرد هستند و خیلی از مردم مصر را دیدیم که تی شرت ها یی می پوشیدند که به عربی و انگلیسی نوشته شده بود : ما اهل فلسطین هیتیم ما اهل غزه هستیم .ولی دولت مصر تنها راه کمک را به مردم غزه بسته بود .که بعد از فشار ها ی زیادی که آمد از طرف اعترا ض ها ی مردمی مجبور شد یک کمی مرز را باز کند و کمک خیلی کمی را منتقل می کند به غزه با واسطه ی کمک حلال احمر و این کار را انجام می دهد تا اعتراض ها را بخواباند و اثبات کند که در موقع لازم ما مرز ها را باز می کنیم و احتیاجی به اعتراض نیست. و انسان ها ی احمقی که می خواهند این دورغ ها را باور کنند باور می کنند ولی واقیت اسفناکی هست..
شب آخری که در آنجا بودیم یک خانمی را به این طرف مرز آوردند که خانه اشبا توپ تانک اسراییل خراب شده بود خراب شده بود و زیر آوار مانده بود و یک پایش فطع و پای دیگر هم زخم عمیق داشت بار دار هم بود آوردند و بیمارستان ها او را قبول نمب کردند که ما (ماها) و مادرش را با خودمان به ترکیه آوردیم درد زیادی داشت اما به خاطر بارداری نمی شد دارو استفاده کرد این خانم در ترکیه در بیمارستانی خصوصی بچه ی خودش را دنیا آورد و اسمش را محمد گذاشت .او می گفت: خیلی دوست داشت بچه اش در غزه به دنیا بیاید اما نشدو احساس خوشحالی تلخی دارد چون همسرش و بچه ها ی دیگرش بیش او نیستند ولی خبر به دنیا آمدن فرزندش را با تلفن به آنها گفت.خانواده ی او در غزه هستند و سه دختر به اسم ها ی فاطمه ،اسلام،ملکو پسری به اسم عدنان دارد.
ماها 25 ساله را انشا الله با کمک ها یی که جمع شد قرار است پای پروتز گذاشته شود و بعد از سلامتی به کنار خانواده اش برگردد.
جشن پیروزی
و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله
یاد داشتی از قاهره
سلام اول
بازدید دیروز: 6
کل بازدید :92021